أنسان به واسطه ضربان قلبش زنده نیست،حیات او به غذا و خوراک وابسته نیست،او به لطف خدا زنده است.تا زماني كه به قدرت نرسيده ای فرمانبردار باش و چون به آن رسيدی،فروتن. دو چيز تفاوت فاحشي را بين انسان و حيوان به وجود مي آورد : قدرت بيان و دروغگويي. خطا کردن یک کار انسانی است،اما تکرار آن یک کار حیوانی.اوکه تقوی و پرهیزکاری برای یک دختر،برازنده تر از هر جواهری است. اوکدر زیر آسمان کبود همه چیز ممکن است،حتی غلبه راستی بر دروغ. هرگز به احساساتي كه در برخورد اول با كسي پيدا مي كنيد،نسنجيده اعتماد نكنيد. در نظام ديكتاتوری،دارايي يكي از امور برازنده است و در نظام دموكراسي،دارايي تنها امر برازنده است. ۱با هر محدودیتی که برای خود قرار میدهیم،مسئولیتی تازه برای خود ایجاد میکنیم،دور ریختن برچسبهایی که به خود آویزان کرده ایم،نخستین گام بسوی خوب زیستن است. جهان هستی منصف و عادل است،برداشت امروز ما از زندگی حاصل کشته های دیروز ماست. یکی از آسانترین راهها برای داشتن احساس خوب درباره خود،قدردانی کردن از خوبیهای دیگران است. اگر بخشیدن دیگران مشکل است،بخشیدن خود به مراتب دشوارتر است،بسیاری از افراد در تمام طول زندگی به خاطر کوتاهی که به خود نسبت می دهند به تنبیه روانی و جسمانی خود می پردازند. سرزنش کردن و احساس گناه داشتن هر دو احساساتی خطرناک و مخربند،وقتی به سرزنش خود و دیگران می پردازیم از مسئله اصلی که باید کاری در رابطه با آن انجام دهیم غافل میشویم. هر آنچه که ذهن انسان قادر باشد آن را درک کند،می تواند واقعیت پیدا کند. اگر مي خواهيد سزاوار و شايسته دريافت بهترینهای زندگي باشيد،بايد اين امر را باور كنيد كه سزاوار آن هستيد. تو در مورد خود هر فکری داشته باشی،همان درست است و نتیجه همان خواهد بود،اگر بگویی ناتوانم،ناتوان می شوی و اگر بگویی قدرتمندم،قدرتمند خواهی شد. اين باور تو است كه تو را به خواسته هايت مي رساند،مگر اينكه شهامت خواستن آن را نداشته باشي. تا زماني كه كسي يا چيزی را مسئول و سبب ناكامي خود بدانيد،هرگز موفق نخواهيد شد. تاريخ : | | نویسنده : | نظر بدهید صبر قدر تو به اندازه ی صبر توست و رازهایت نهفته در صبرهایت،اصلاً تو آمده ای که صبر کنی.تنها آرام بخشِ آرزوهای طلایی دو چیز است : صبر و امید.زنان نه طاقت انجام کار سنگین جسمی را دارند و نه توان فعالیت شدید ذهنی،آنها دِین زندگی را نه با آنچه انجام می دهند،بلکه با آنچه تحمل می کنند،می پردازند.برای رسیدن به هدف : اراده،توان و صبر نیاز است.در دل هر موفقیت،تحمل سختی و ناملایمات نیز وجود دارد.صبر عبارت است از حفظ آرامش برای رسیدن به نتیجه.اگر نسبت به دیگران صبور باشیم،پذیرش خطاهای خودمان ساده تر می شود.چکیده دانشهای آدمی دو کلمه است : صبر و پایداری.ریشه ی صبر داشتن یقین راستین به خداوند است.بی صبری،شخص را از هیچ رنجی نمی رهاند،بلکه درد جدیدی را برای از پا در آوردن او به وجود می آورد.اگر استقامت داشته باشی و اراده کنی،بی شک موفق هستی.امر کلید همه کارها صبر است،شما جوجه را با صبر کردن از تخم مرغ به دست آورید،نه با شکستن آن.به هیچ بنده ای روزی ای وسیع تر از صبر داده نشده است.ناراحتی های بزرگ نیست که صبر و بردباری نیاز دارد،بلکه این ناراحتی های خرد خرد و جگر سوراخ کن را با تبسم برگزار کردن،به راستی نیازمند روحیه است.بد نیست بدانیم هر کس گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت،هر کسی دوتاست و خدا یکی بود و یکی چگونه می توانست باشد؟هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنن هست و خدا کسی که احساسش کند نداشت،در آغاز هیچ نبود،کلمه ای بود و آن کلمه خدا بود و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود.در جائی که ارزشهای تو را نمی فهمند،سعی کن آنقدر کامل باشی که بدترین مجازات تو برای آن ها،گرفتن خودت از آن ها باشد.فرق زیادی است بین کسی که میگوید : تــــــو را میخواهم،با کسی که میگوید : تو را هــــــــــم میخواهم و این است استبداد احساس. نگاهت را به کسي بدوز که قلبش براي تو بتپد،چشمانت را با نگاه کسي آشنا کن که زندگي را درک کرده باشد،سرت را روی شانه های کسي بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسد،آرامش نگاهت را به قلبی پيوند بزن که بي رياترين باشد،لبخندت را نثار کسي کن که دل به زمين نداده باشد،روئيايت را با چهره کسي تصوير کن که زيبايي را احساس کرده باشد،چشم به راه کسي باش که تو را انتظار کشيده باشد،اما عاشق کسي باش که تک تک سلولهای بدنش تقـــــــــدس عشــــــق را درک کند. وقتي از دوست داشتن كسي مطمئن نيستي حق نداری دستاشو بگيری كه به دستات عادتش بدی،وقتي كسی رو سهم خودت نميدونی حق نداری پيچ و تاب بدنش رو زير و رو كنی،وقتی موندنی نيستی حق نداری از آينده های خوش باهاش حرف بزنی و براش رويا بسازی،وقتي دلت به بودنش شک داره حق نداری بهش بگی عشقم،وقتی هميشه دنبال يه حرفی،بحثی،سندی،بهانه ای كه تركش كنی،حق نداری ادعای دوست داشتن كنی،وقتی به اعتماد كسی تكيه گاه شدی،حق نداری زمينش بزنی،اگه همه اين كارو كردی فارغ از جنسيتت مـــــردی. عشق،دوست داشتن،گرفتن دستي كه نه گير ديروز باشه نه توی غصه فردا،تمام تلاشش بخشيدن خوشی های امروز به تو باشه و ساختن بهتر فردا. زندگی میکنم،حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم،چون این "زندگی کردن" است که بهترین های دیگر را برایم میسازد،پس بگذار هر چه از دست میرود برود،من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،حتی زندگی را. ساده که باشی،آدم ها خیلی زود دوستت می شوند و تو خیلی دیر می فهمی دشمنت بودند،ساده که باشی،آدم ها با همۀ کمبودهایشان به غرورت حمله می کنند و با همۀ غرورشان مچاله ات می کنند،ساده که باشی،تو همیشه رو بازی می کنی و آدم ها همیشه بازیگران پشت پرده می مانند،ساده که باشی،اوقات بیکاری آدم ها را با سادگی ات پُر می کنند و خود در لحظه های اندوه،تنها می مانی،ساده که باشی،سادگی ات را حماقت می خوانند و کسی نمی فهمد که تو از فرط " آدم بودن " ساده ای. من یاد گرفتم : با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند،با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند،از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود و تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم.این روزها پر است از انسانهایی با ظاهر زیبا که هر روز لباسی نو بر تن میکنند،ولی نزدیکشان که میشوی بوی کهنگی اندیشه هایشان خیلی آزارت میده.چه بسیار انسانهایی را دیدم که لباس تنشان نبود و چه بسیار لباسهایی را دیدم که انسانی درونش نبود.ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ٬ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.اگر ریشه ها عمیق باشند،درخت در برابر سخت ترین طوفان ها هم پایدار می ماند.مزرعه را ملخ ها جویدند و ما برای کلاغ ها مترسک ساختیم و این بود شروع جهالت.بارالها ! در شگفتم از آنانکه کوه را می شکافد تا به معدن جواهر دست یابد،ولی خویش را نمی کاوند تا به مخزن حقایق برسند،سپاس خدایی را که بسیار مهربان و بسیار بخشاینده و نزدیکترین کس به من حتی از خودم است خدایا ! حکمت قدم هایی را که برایم بر میداری را بر من آشکار کن،تا درهایی را که بسویم می گشایی،ندانسته نبندم و درهایی که به رویم میبندی،به اصرار نگشایم.آنچه بار زندگی را بر دوش ما سنگین می سازد،عموماً زیاده روی در خود زندگی است.کتابی که میخوانیم نباید به جای ما فکر کند،بلکه باید ما را به فکر وا دارد. همه نگران این هستند که بچه هایشان به حرف آنها گوش نمی دهند،اما نگرانی مهمتر اینه که بچه ها همیشه به تماشای شما می نشینند. اشک های تلخی که بر گورها می چکند،حرف های شیرینی هستند که روزگاری باید به زبان می آمدند.انسان ها هر چی بیرونشان ساکت تر باشد،فریاد درونشان بیشتر است.هیچوقت وجدانت را مجبور نکن که نفهمد آنچه را که می بیند.وقتی مشت خود را گره می کنید،نه کسی می تواند چیزی در دستتان بگذارد و نه شما میتوانید چیزی را از زمین بلند کنید.اکثر مردم گوش می دهند،نه برای فهمیدن،بلکه برای جواب دادن.احمقانه ترین توجیه و خطرناکترین بهانه برای قانع کردن خود،این جمله است : همه این جورند.علی بر محمد اضافه نشده است،بلکه علی را گرفته ایم تا محمد را گم نکنیم.خشم،نفرت،رنجش و کینه سمی هستند که ما میخوریم و انظار داریم دیگران بمیرند.گاهی هیچکس را نداشته باشی بهتر است،چراکه داشتن بعضی ها تنهاترت می کند. آزادی واژه زیبایی است که حتی حاضر نیست حروفش به هم وابسته باشد و تنها راه رسیدن به آزادی،رهایی از وابسته بودن است.از اینکه امروز مورد توجه هستی خوشحال نباش،چراکه تیتر اول روزنامه امروز،کاغذ باطله فردا خواهد بود.اشتباه کردن کار انسان است،ولی در اشتباه ماندن نه. هرگاه رد پای کسی را که آرامشم را گرفته بود دنبال کردم،به خودم رسیدم. ما انسان ها هرچی تبر می زنیم،زخم نمیشه و جوانه میزنه.موضوع غم انگیز در خصوص زندگی،کوتاه بودن آن نیست،بلکه غم انگیز آن است که ما زندگی را خیلی دیر شروع می کنیم.مرد شدن حاصل یک لقاح اتفاقی است،اما مرد بار آمدن و زیستن،حاصل تلاش و غلبه بر سختی هاست و مردی جوانه شدن،حاصل یک عمر نیک نامی است.اگر ذهن خالی مثل شکم سر و صدا میکرد،همه به دنبال دانش بودند.جاده زندگی نباید صاف و مستقیم باشد،وگرنه خوابمان میگیرد،پس نتیجه میگیریم که پیچ ها و دست اندازها نعمت اند. یک دوست خیالی که واقعاً دوستت باشه،خیلی بهتر از دوستیه که خیال میکنی دوستته.ببینید حرف زدن چه چیز وحشتناکی است که بزرگترین احترام به هرکس این است که برایش یک دقیقه سکوت می کنند.چشم ها زمانی بی فایده اند که ذهن ها کور باشند.بدون هیچ انتظاری محبت کنید،چه به دوست و چه به دشمن،چراکه محبت دوست را بزرگ و دشمن را دوست می کند.داشتن ها همیشه به انسان کمک نمی کنند،گاه این نداشتن هاست که موجب خلق آثار می شوند.جالب است ثبت احوال همه چیز را در شناسنامه ام نوشت است،جز احوالم.غالباً از نادانی وحشتی نداریم،بلکه از این که ما را نادان بدانند می ترسیم.ماهی گیر دلش سوخت،این بار این ماهی بود که از تنهایی قلاب را رها نمی کرد.افسردگی بهایی است که انسان برای شناخت خود می پردازد،پس هر چه قدر به زندگی عمیق تر بنگری،به همان مقدار هم عمیق تر رنج خواهی کشید.در پشت هیچ در بسته ای ننشینید تا روزی باز شود،راه کار دیگری جستجو کنید و اگر نیافتید همان در را یشکنید.اگر در سر این ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آن ها را آبیاری کنید،حاصلخیز کنید،روشن کنید و تربیت کنید،خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست. تاريخ : | | نویسنده : | نظر بدهید جوانمردی و مردانگی تو در مقام فتوت کم از درخت مباش که سنگ می خورد و بار بر زمین می ریزد. راز موقع دوستی را زمان دشمنی ابراز کردن،دور از جوانمردی و مردانگی است. مرد شدن حاصل یک لقاح اتفاقی است،اما مرد بار آمدن و زیستنحاصل تلاش و غلبه بر سختی هاست و مردی جاودانه شدن،حاصل یک عمر نیک نامی است. تاريخ : | | نویسنده : | نظر بدهید عشق عاشقی را شرط اول ناله و فریاد نیست / تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست / عاشقی مقدور هر عیاش نیست / غم کشیدن صنعت نقاش نیست.آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد،حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.از شبنم عشق خاک آدم گل شد / صد فتنه و شور در جهان حاصل شد / سر نشتر عشق بر رگ روح زدند / یک قطره فرو چکید،نامش دل شد. ترجیح میدهم در آتش کین آنها نابود گردم،تا این که بدون عشق تو تن به ذلت زندگی تسلیم کنم. تجربه به ما آموخت که عشق آن نیست که به هم خیره شویم،عشق آن است که هر دو به یکسو بنگریم. هر تنی می تونه لذت بخش باشه،ولی هر شونه ای نمی تونه آرامش بخش باشه. می گویند عشق آنست که به او نرسیو من می دانم چرا،زیرا در روزگار من،کسی نیست که زنانه عاشق شود و مردانه بایستد. عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد. عشق نخستین سبب وجود انسانیست. عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد. عشق ما را می کشد تا دوباره حیاتمان بخشد. عشق مانند بیماری مسری است که هر چه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا میشوی. عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست. عشق هنگامی که شما را می پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند. عشق برای مرد از احساسات عمیق و غیر ارادی نیست،بلکه قصد و عقیده است. عشق هوس محبوب شدن نزد معشوق است. عشق نخستین بخش از کتاب مفصل بیوفائی است. عشق معجزه ایست. عشق شیرینی زندگیست. عشق مزیت دو فردیست که دائم سبب رنج و اندوه یکدیگر می شوند. عشق یکنوع تب و حرارت شدید است. عشق گل کمیابی است. عشق حادثه ایست. عشق چیزیست که به هیچ چیز دیگر شباهت ندارد. عشق ما را میکشد تا دوباره حیاتمان ببخشد. عشق شاه کلیدی است که تمام دهلیزهای قلب را میگشاید. عشق این توانائی را می دهد که بگوئید،پوزش می خواهم. عشق یعنی ترس از دست دادن تو. عشق تاریخچه زندگی است،اما در زندگی مرد واقعه ای بیش نیست. عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم،عشق متعهد است مردم عهد شکن،عشق همیشه قابل اعتماد است،اما مردم نیستند. عشق عبارت است از وجود یک روح در دو کالبد،عاملیست که دو تن را مبدل بفرشته ی واحدی می کند. عشق رمز بزرگیست. عشق تجارت خطرناکیست که همواره به ورشکستگی می انجامد. عشق نبوغ عقل است. عشق دردیست که فقط سه دارو دارد: گرسنگی،انتظار،انتحار. عشق نمی دانم چیست و نمی دانم چگونه سپری می شود. عشق دردیست شدیدتر از تمام دردهای دیگر،زیرا در عین حال روح و قلب و کالبد را رنج می دهد. عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است. عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند. عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است. عشق چیزیست که بی عقلان را عاقل می کند و عاقلان را عاقلتر می نماید و آن ها را که بیش از اندازه عاقلند را کمی بی قید می سازد. عشق چیزیست که نخست به شما پرو بال می دهد تا بعد بهتر بتواند بدامتان بیندازد. عشق عشق می آفریند،عشق زندگی می بخشد،زندگی رنج به همراه دارد،رنج دلشوره می آفریند،دلشوره جرات می بخشد،جرات اعتماد می آورد،اعتماد امید می آفریند،امید زندگی می بخشد،زندگی عشق به همراه دارد،عشق عشق می آفریند. عشق خوشبختی است که دو طرف برای هم ایجاد می کنند. را خدا از اول فاحشه نیافرید،بلکه عده ای که در شهر نان تقسیم می کنند،آن را گرسنه گذاشته اند که هر وقت دوست داشتن در دسترس باشه. انديشيدن به تو رسم و گفتن از تو ننگ است،اما ميخواهم برايت بنويسم،شنيده ام تن می فروشی برای لقمه ای نان،چه گناه کبيره ای! ميدانم که ميدانی همه ترا پليد مي دانند،من هم مانند همه ام،راستیاز خودت پرسيدی چرا اگر در سرزمين من و توزنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بيارد رگ غيرت اربابان بيرون مي زند،اما اگر همان زن کليه اش را بفروشد تا نانی بخردو يا شوهر زندانی اش آزاد شود اين ايثار است؟ مگر هر دو از يک تن نيست؟مگر هر دو جسم فروشی نيست؟تن در برابر نان ننگ است،بفروش،تنت را حراج کن،من در ديارم کساني را ديدمکه دين خدا را چوب ميزنند به قيمت دنيايشان،شرفت را شکر که اگر ميفروشی از تن می فروشی نه از دين. من از آن ميترسم که روزی با ظاهری عالمانه،جمعه بازار دين خدا را به راه کنم،زهد را بساط کنم،غسل هم نکنم،پيش از افطار و پس از افطار مشغول باشم،محرم هم تعطيل نکنم. شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی / هر لحظه به پای دگری پا بستی / گفتا که هر آنچه می نمایی هستم / آیا تو به آنچه می نمایی هستی؟ قاضی همه رو به زندان می فرستاد،بعد از سالها به پروندهاش رسيدگی كردند و خودشو به زندان فرستادند،وقتی وارد سلول شد،گفت : اينجا عجب جای كثيفیه،بیچاره یادش نبود که اونجا رو خودش ساخته. ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺑﺴﺘﺮﺵ ﺭﺍ می بوﺳﺪ,ﻭﺭﺯﺷﮑﺎﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﻭ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻗﺮﺁﻧﺶ ﺭﺍ,ﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ,ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺳﺖ,ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻮﺳﻴﺪ. باید باکره باشى .. باید پاک باشى ... براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پرده ها دریده اند،چرایش را نمیدانى فقط میدانى قانون است،سنت است،دین است. قانون و سنت را میدونى مردان ساخته اند،اما در خلوت مى اندیشى به مرد بودن خدا و گاهى فکر میکنى شاید خدا را نیز مردان ساخته اند. برهنه ات می کنند تا بهتر شکسته شوی،نترس گردوی کوچک،آنچه سیاه می شود روی تو نیست و دست آنهاست. کاش می دانستیم آنکه برای دوست داشتن ما تنش را به ما عرضه می کند فاحشه نیست و آنکه برای به دنبال خود کشاندنش تنش را از ما می پوشاند،با کره نیست،پس من به باکره بودن قلب بعضی فاحشه ها و فاحشه بودن ذهن برخی باکره ها ایمان دارم،چراکه قلب فاحشه ها در حسرت عشق ابراز نشده است و ذهن باکره ها اسیر موجی از غریزه های ارضاء نشده. از زاهدی شنیدم که میگفت : جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد : اول : مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. گفت : ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم : مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت،به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت : تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟ سوم : کودکی دیدم که چراغی در دست داشت،گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت : تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟ چهارم : زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد،گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن. گفت : من که غرق خواهش دنیا هستم و چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست،تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟ تاريخ عجایبی از زندگی عقاب عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است،چراکه عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند،ولی برای این که به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد،زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد،چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند،نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود ،شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد،در این هنگام،عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد،یا باید بمیرد و یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد،برای گذرانیدن این فرایند،عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند،در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود،پس از کنده شدن نوکش،عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند،سپس باید چنگال هایش را از جای برکند،زمانی که به جای چنگال های کنده شده،چنگال های تازه ای درآیند،آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند،سرانجام ،پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده و 30 سال دیگر زندگی می کند. حالا چرا این دگرگونی ضروری است؟ چون بیشتر وقت ها برای بقاء،ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم،حتی گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی،عادت های کهنه و سنت های گذشته رها شویم و تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم. "به هر حال امیدوارم همیشه و همه جا عقاب باشید و سر بلند." تاريخ : | | نویسنده : | نظر بدهید انتظار از همســـــــــــــــر 1.مرا تحسین کن. 2.می دانم که همیشه با من موافق نیستی و برخی از تصمیم هایم را نمی پسندی،اما همیشه تاکید کن که عاشقم هستی. 3.سعی کن نیازهای مهم مرا با صداقت برطرف کنی. 4. مرا همین طور که هستم بپذیر و سعی نکن مرا تغییر دهی. 5. طوری با من رفتار کن که احساس کنم بی همتا هستم،گاهی مردها مثل پسربچه ها می شوند. 6. اگر می خواهی با من حرف بزنی، اول از من بپرس که در حال و هوای گفت و گو هستم یا نه. اگر نیستم، اصرار نکن. 7.ما مردها گاهی به غار خودمان پناه می بریم. کمی به من زمان بده تا از غارم بیرون بیایم؛ آنگاه خودم به سوی تو خواهم آمد. 8.وقتی گیج و سردرگم هستم به من نگو چه کار باید بکنم. وقتی در این حالت هستم سعی کن به نحوی مرا به مسیر مناسب برگردانی. 9. هرگز مرا با شوهر دیگران مقایسه نکن. 10.کارم برایم مهم است و من به آن نیاز دارم. زمانی که از کارم رضایت دارم، درباره چیزهای دیگر نیز احساس خوبی دارم. 11.درک کن که برای کسب آرامش نیاز دارم تلویزیون تماشا کنم، به خصوص برنامه های مورد علاقه ام. 12. احساساتت را با من در میان بگذار و اجازه نده روی هم انباشته شوند، مبادا ناگهان منفجر شوند. 13. سعی نکن برای هر کاری که می کنم مرا سوال پیچ کنی و از من توضیح بخواهی. به قضاوتم احترام بگذار. 14. به پدر و مادرم و خانواده ام احترام بگذار. 15.زمانی که عصبانی می شوم، سعی کن صبور باشی. 16. هرگز تصور نکن از قبل درباره هر حرفی که به تو می زنم فکر کرده ام. از این رو، مرا سرزنش نکن چرا حرفی زده ام که تو را عصبانی کرده است. 17. نزد خانواده خودم و خانواده خودت و دوستانم از من بد گویی نکن. 18. بیشتر مسایلی که بین من و تو می گذرد، محرمانه است؛ قرار نیست دیگران از آن مطلع باشند. 19.وقتی با لحن پرتوقع حرف می زنی، چیزی جز این نمی شنوم که به اندازه کافی مفید نبوده ام و در راضی کردن تو ناکام شده ام. 20.تا زمانی که به طور مستقیم از تو درخواست توصیه نکرده ام، توصیه هایی که در این جور مواقع می کنی باعث می شود احساس کنم می خواهی برای من تعیین تکلیف کنی. 21. خواهشم از تو این است که هرچه را می خواهی، از من درخواست کن؛ چون به طور غریزی نیازهای تو را به یاد نمی آورم. 22. به یاد داشته باش که من دوست دارم کارهایی شخصی مختص خودم داشته باشم که تحت اختیار خودم باشد. 23.من بیشتر دوست دارم کارهایی را برایت انجام دهم که خودم آنها را انتخاب کرده باشم، نه این که مجبور باشم انجامش دهم. 24.اگر گاهی پیش می آید که از تو فاصله می گیرم و بی توجهم، خیال نکن تو را دوست ندارم بلکه بی توجهی ام شاید نشانه این باشد که تحت فشار و تنش هستم. 25. اگر در رفتارهایت رضایتم تأمین شود، هر نوع دلخوری و فشار عصبی و تنش که در من وجود دارد، ناپدید خواهد شد. 26. ما مردها فقط خواهان رابطه جنسی نیستیم بلکه خواهان عشق هستیم و تنها راهی که می توانیم عشقمان را ابراز کنیم، رابطه جنسی است. 27. وقتی به داشتن رابطه جنسی با من اشتیاق نشان می دهی، این پیام را به من می رسانی که پذیرای من هستی و به من اعتماد داری. بدین طریق می توانم احساس قدرت کنم. 28. اگر نتوانم "نه" بگویم احساس می کنم تحت سلطه هستم. وقتی آزادی "نه" گفتن را داشته باشم، احتمال "بله" گفتنم بیشتر می شود. 29. گاهی با هم جر و بحث و دعوا می کنیم؛ چنین چیزی طبیعی است. اما مراقب حرف هایی که به من می زنی باش و هرگز خیال نکن دیگر دوستت ندارم. 30. همان طور که تو عاشق گل گرفتن هستی، من هم دوست دارم چند ساعتی با دوستانم خوش باشم؛ اما مطمئن باش با شوق و ذوق و انرژی بیشتری نزد تو برخواهم گشت. 31. قرار نیست همه کارها را با هم انجام بدهیم. اگر من می خواهم تلویزیون تماشا کنم و تو دوست داری به سینما یا خرید بروی، بهتر است هرکدام به فعالیت مورد علاقه خودمان بپردازیم. 32. این حقیقت را بدان که من ذهن خوان نیستم. پس اگر خواسته و نیازی داری، به من بگو. 33. گاهی به طور غیرمنتظره بغلم کن و به من ابراز عشق و علاقه کن. 34.هرگز در حین ارتباط جنسی تحقیرم نکن، سرزنشم نکن، مرا ناتوان نخوان و نگو که مرد نیستم. 35. می دانم تو مادرم نیستی، اما گاهی دوست دارم بچه شوم و تو خواسته های مرا برآورده کنی. 36. هرگز خیال نکن من آدم کامل و بی نقصی هستم. اما بدان که تمام سعی ام را می کنم تا قهرمان زندگی ات باشم. 37. همیشه مرا منبع آرامش، شادی و سرگرمی ات ندان. گاهی هم باید بتوانی برای خودت شوهری کنی. 38.به یاد داشته باشد که من عاشق زنی قوی و توانمند و مستقل هستم، نه زنی نیازمند و وابسته. 39.هرگز سکوت مرا به اشتباه تفسیر نکن. سکوتم به معنای بی توجهی به تو نیست بلکه درواقع می خواهم بگویم: "هنوز نمی دانم چه بگویم. اما دارم درباره اش فکر می کنم." 40.وقتی در حال فکر کردنم یا در غارم فرو رفته ام، سعی نکن از من انتقاد کنی، به من راه حل نده، از من نخواه احساساتم را بیان کنم، به حالم تاسف نخور. فقط به من زمان بده. 41.گاهی احساس می کنی از تو فاصله گرفته ام. این امر طبیعی است چون من به استقلال نیاز دارم. اما پس از مدتی به سوی تو بازمی گردم چون به عشق و صمیمیت تو نیاز دارم. 42.درک کن که خیلی دوست دارم گاهی برای رابطه جنسی پیشقدم شوی. 43.برایم خیلی مهم است که به قدرت و توان مردانگی ام باور داشته باشی و بدانی که می توانم از پس مشکلات بربیایم. 44.به من برای رشد و تغییر کمک کن. این بدان معنا نیست که مرا سرزنش و در موردم قضاوت کنی، من زن زندگی می خواهم نه زن ایرادگیر. 45.برایم غذاهای خوشمزه درست کن، با این کار بیشتر احساس عشق می کنم. 46.به من اجازه بده گاهی به تنهایی یا با دوستانم به مسافرت بروم، همان طور که من چنین فرصتی به تو می دهم. 7.وقتی به بچه ها ویتامین می دهی، مرا هم فراموش نکن. 48.به من فرصت بده عشق ورزیدن را بیاموزم و در مورد تو به کار ببرم. .وقتی مشکلی داری به من بگو. درست نیست به من بگویی مشکلی ندارم و سپس از من توقع داشته باشی حدس بزنم مشکلت چیست. 50.همیشه باورم کن. شما امروز غنی تر از دیروزید : اگر به کسی صمیمانه مهر ورزیده باشید. اگر غم دردمندی قلبتان را فشرده و در خلوت گریسته باشید. اگر خطای دوستی را نادیده گرفته باشید. اگر به گناه خویش اعتراف کرده باشید. اگر با یک شاخه گلی دلی را شاد کرده باشید. اگر قطره ی اشکی را از گونه ای سترده باشد. اگر سنگی را از پیش پای عابران دور کرده باشید. اگر بسیار خندیده باشید. اگر دست دوستی را که به سویتان دراز شده صمیمانه فشرده باشید. اگر با دیدن زیبایی های طبیعت پی به قدرت پروردگار برده باشید. اگر بدی را با خوبی پاسخ گفته باشید. اگر برای به دست آوردن صفات بهتر کوشیده باشید. اگر خواهش آشنایی را برآورده باشید. و شما امروز به راستی غنی هستید،غنی تر از همه افراد جهان و شما امروز روحی دارید بزرگ به عظمت آسمان و دریا و قلبی دارید پر مهر و روشن،چون آفتاب گرم بهاران و اشکی دارید به صفای شبنم و لطافت گلهای سرخ و درونی دارید به پاکی برف و زیبایی دمیدن شفق در صبح و شما امروز براستی غنی هستید. موفقیت یعنی : از مخروبه های شکست،کاخ پیروزی ساختن. موفقیت یعنی : از ناممکن ها،ممکن ساختن. موفقیت یعنی : همیشه جانب حق را نگاه داشتن. موفقیت یعنی : با آرامش زیستن. موفقیت یعنی : ناکامی ها را جدی نگرفتن. موفقیت یعنی : از تجارب انسان های موفق درس گرفتن. موفقیت یعنی : اشتباه را پذیرفتن و تکرار نکردن آن. موفقیت یعنی : با شرایط مختلف خود را وفق دادن. موفقیت یعنی : تکیه گاه بودن برای دیگران. موفقیت یعنی : قدردان بودن. موفقیت یعنی : خسته نشدن از مبارزه با دشواری ها. موفقیت یعنی : خندیدن به آنچه دیگران مشکلش می پندارند. موفقیت یعنی : توانایی دوست داشتن. موفقیت یعنی : عاشق زندگی بودن. موفقیت یعنی " صبور بودن. موفقیت یعنی : حفظ خونسردی در شرایطط دشوار. Walid