کچل تپل

تو که نیستی همه چیز دِپرس کننده میشه؛ حوصله خیلی چیزارو ندارم، شادی و نشاط و طراوتم از بین میره و مثل گل پژمرده ای میشم که هر چی کود و آب و مواد مغذی به پای ریشه اش میریزن جون نمیگیره. نمی دونن که این گیاه نیاز به گرمای نور خورشید داره. نیاز به گرمای دست هایی که دستش رو لمس بکن، وگرنه همه چیز که به خورد و وخوراک نیست. وقتی نیستی مجبورم برم سراغ جاهایی که می دونم به دردم نمی خوره و صبحم رو شب بکنم و شبم رو صبح. اینکه یه روزی این انتظار و این دوری تموم میشه رو می دونم اما کِی و کجا وعده دیدار ما؟!

مطمئن شدم تا خودم نخوام نمیایی. یعنی فکر کنم قانون طبیعت همینه که اگه تا وقتی آدم چیزی یا کسی رو نخواد اون اتفاق براش رخ نمیده. امروز از دیدن این همه تعداد تارهای سفید توی محاسنم تعجب کردم! اصن در بین ما زمینه ارثی هم نداره که انقدر زود موی کسی سفید بشه. چند وقت پیشا چند تا تار ناقابل بود اما الان که یه کم بلند میشه دقت بکنی تعدادشون بیشتر از ده تا شده!

احساس پیری و کهولت سن در ابتدای جوانی چیز جالبی نیست. نمی دونم با فشار بیشتر آوردن به دیگران و اعصاب اطرافیان رو درگیر کردن کارم راست و ریس میشه یا نه اما خودم باید بخوام، خودم باید دنبالش بگیرم و بگردم یه دونه ازون خوباش پیدا بکنم. از اون محجبه های مؤمنه و با تقوا، از اونا که خانواده اش آهن پرست نباشن و همه چیز دامادشون رو توی حساب بانکی و ماشین و خونه جستجو نکنن. از اونایی که توقع مهریه زیاد و غیرقابل پرداخت نداشته باشن.

قطع به یقین بنده به بیش از 14 سکه رضایت نمیدم به چند دلیل؛ اول:

حق زن هست و باید پرداخت بشه و بر گردن مرد هست و منم اصن خوشم نمیاد حق مادی کسی بر گردنم باشه و باید حتماً در حدی باشه که من بتونم پرداخت بکنم و دوم:

اینایی که میگن کی داده و کی گرفته برن یه سر به دادگاه خانواده بزنن تا بفهمن خیلی ها دادن و خیلی ها گرفتن! و خیلی ها هم به خاطر ندادنش الان گوشه زندان هستن.

و سوم:

در روایات هست بهترین زنان آنان هستند که مهریه ی کمی دارند و مسلماً مهریه ی بالا نشان خوشبختی و دوام زندگی و ضامن مهر و محبت زوجین نخواهد بود.

و در مقابل بنده هم ازوناش نیستم و حتی خانواده بنده که توقع "LCD 42 و Side by Side و مبلمان سلطنتی داشته باشیم و خودم شخصاً به شدت مخالف چنین مسائلی در ابتدای زندگی هستم، مخصوصاً اگر منزل مبارک مستأجری باشه و سالی یکبار باید اثاث کشی کنی و خدا عالم است که چه مقدار مورد عنایت در و دیوار قرار خواهند گرفت این جهیزیه ی گران قیمت!

من برم نماز بخونم بقیه اش میام می نویسم ...

دو تا از دوستام همین هفته مزدوج شدن، یکی 313 سکه و یکی دیگه 450 تا!

و من به محمد گفتم چرا انقدر بالا؟

گفت: میگی چند تا؟

گفتم: 14تا

گفت: اگه بهت زن میدن برو بگیر با چهارده سکه :|

تو چقدر خوبی از نظر من

نویسنده : کچل تپل

دوست ندارم تصورم نسبت بهش عوض بشه، هم چادریه، هم خندون، هم به ظاهر با حیا و همین که خانواده خوبی داره. اینکه حتی توی رستوران و عروسی هم چادرش رو از سرش درنیاورد باعث دلگرمی من شد. حتی وقتی به این فکر می کنم که توی اون ناز و نعمت زندگی می کردن و بازم روی اعتقاداتش بوده و مثل خیلی بچه پولدار های دیگه تا افتادن توی ناز و نعمت فوری دست از خیلی چیزا می کشن و یه مدل دیگه میشن نبوده. اسمش هم اسم با معنا و بزرگی هست؛ خدیجه. دیگه کمتر خانواده ای پیدا میشه روی دخترش چنین اسمی بذاره.

همه ی این ها باعث شد ازش خوشم بیاد، به چشم خواهری هم باشه خوش چهره است D: استغفرالله ... :)

اما ...

می ترسم!

از اینکه اسم واقعیش رو توی گوگل سرچ بکنم به عکس هایی برسم که ...

من از اینکه اعتمادم به این رسانه خدشه دار بشه می ترسم و ناراحت میشم اگر متوجه بشم تموم اون چیزی که از یک دختر مسلمان ایرانی توی سریال «جاده چالوس» از شبکه تهران به من نشون داده شده در واقع چیزی غیر از این تصویر سازی های تلوزیونیه :(

توبه

نویسنده : کچل تپل

اَعرابی وارد شد، پرسید:

کدام یکتان محمد هستید؟

نشانش دادند؛ جلو رفت؛ نشست.

پرسید:

از قرآن برایم بگو! چیست؟

فرمود:

فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.

برخاست و رفت ... مسلمان شد/

آوازه اش همه جا پیچیده بود، سارق، راهزن، بزن بهادر یا به قول خودمان اراذل و اوباش.

نیمه های شب بود، روی چینه ی دیوار قرار گرفت که صاحب خانه به اینجای کتاب رسید:

أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ ...

از دیوار پایین آمد، گریه کرد و رفت ... مسلمان شد/

دقت کردید آدم میره حموم و در میاد لباس نو و تمیز که می پوشه چه حس خوبی داره؟!

دوست نداری تا چند روزی نه بوی عرق بگیره و نه کوچک ترین لکه ای روش بیاُفته.

یک همچین چیزی هست تقریباً، شبیه همون لباس نویی که می پوشی و خیلی دوستش داری.

تا حالا این طوری دوسش داشتی و مثل لباس نوت ازش مراقبت کردی؟!

سرابی بود برای من برای تو چگونه است؟؟؟

نویسنده : کچل تپل

خیلی دوست دارم به خودم و خیلی های دیگه توهین نکنم اما خب از لحاظ رفتارشناسی اگر بخوام مثال بزنم، میشه شبیه کاری که گوسفندها انجام میدن! یعنی همه منتظر پشت سر یکی می مونن تا ببینن اولین نفر چی کار میکن، ولو اینکه بره بیفته توی رودخونه و آب ببرش، بقیه هم پشت سرش میرن. حتی توی طرز رانندگی کردن هم میشه این رفتار به وضوح مشاهده کرد.

خب با یک شوق و ذوقی میری می خونی، خوشت میاد و ادامه میدی اما هیچ کس نیست از آینده ای که معلوم نیست قراره نصیبت بشه برات حرف بزن. از اینکه از چیش خوشت اومد که افتادی دنبالش؟! از اینکه اگر بهش نرسیدی چی کار می کنی؟! هدف دیگه ای به غیر از این یکی هم داری یا نه؟!

حالا می خونی و میری بالاتر تازه می فهمی اصن سر در نمیاری! اون علاقه های دوست داشتنی به اندام و قلب و ریه و کلیه کجا و این فرمول ها و بساط تست و کنکور کجا. بعدتر مثل هزاران هزاری که نه تست زدن و نه تست زدن بلد بودن به مسیرت ادامه میدی و وارد رشته ای میشی که نه علاقه ای بهش داشتی و نه سر رشته ای از اون داری و نه ...

می خونی، می خونی، می خونی تا به یه جایی می رسی که می فهمی ای کاش مثل گوسفند سرت نمی انداختی پایین و دنبال بقیه وارد جایی بشی و رشته ای رو بخونی که اصلاً علاقه ای بهش نداشتی و زمین تا آسمون با اون قلب و کلیه هایی که می خوندی فرق داشته. حالا بعد از چندین و چند ترم متوالی ...

دعا بفرمایید که به حد نصاب معدل و واحد گذرانده برسم تا عطای این مدرک رو به لقایش بسپارم و با کاردانی از این محیط به ظاهر آکادمیک بیام بیرون و قبل از عید دفترچه پست کنم برای پا کوبیدن در راه نظام مقدس جمهوری اسلامی!

با پدر هم صحبت هام کردم و گفتم کارم همین جایی هست که الان هستم و حقوقم و بیمه ام رو از همین جایی که الان مشغول هستم برداشت می کنم و اِن شاءالله در سال آینده با این برنامه ای که دارم قلبشون کمی نرم بشه و آستین های مبارک رو بالا بزنن که صد البته ما از آینده بی خبر هستیم و ای بسا هزار و یک اتفاق غیرمنتظره رخ بده و بالکل مسیر زندگیم عوض بشه.

نگین انگشترم چنین نوشته ای دارد؛ اُفوض اَمری اِلی الله ...

1- سراب تحصیلات عالی و دانشگاه آن چیزی نیست که در واقع به مردم نشان داده می شود؛ ای بسا خیر بسیاری از جوانان در عدم ورود به این مکان باشد.

سلامی به سردی زمستان بدونه برف

نویسنده : کچل تپل

یه وقتا هست وقتی می خوای یه مطلبی رو بنویسی یا بیان بکنی بارها با خودت دو دو تا چهار تا می کنی که بگی یا نگی. صلاح در نوشتن و گفتنش هست یا در کِتمان و مخفی نگه داشتنش. اما آخر سر میگی میگم، هر چه بادا باد ...

الان می خوام یه رمزی رو بهتون بگم. یه چیزی که شبیه به اون آرزوی شخصی تا حالا به کسی نگفته بودم/

همه ی ما آدما روی یه چیزایی حساس هستیم و روی برخی مسائل از خودمون نقطه ضعف نشون می دیم. دیدید با ناخن که داری یه تیکه کاغذ تا می زنی یک عده ای بدشون میاد یا اسم یه غذایی رو که میاری طرف مقابلت واکنش نشون میده. بیشتر ماها این مدلی هستیم و اگر بگردیم در زوایای پنهان مغزی و روحیمون می تونیم این مدل چیزارو پیدا کنیم.

یه سری آدما هستن که روی ناموس و خواهر و بردار و مادرشون خیلی حساس و غیرتی هستن. تا اسم خواهرش میاد توی دهنت فوری چپ چپ بهت نگاه میکن؛ نمی دونم این اسمش نقطه ضعف هست یا همون حساسیت. در اینکه چنین چیزی باید باشه شکی نیست اما نمی دونی وقتی در مقابل شخص مورد نظر دست روی چنین موضوعی می ذاری چی در موردت فکر میکن و می خواد چه واکنشی نشون بده.

دیدی بعضی آدما هی دائماً میرن کربلا و مشهد؟

خیلی وقته به فرمولش دست پیدا کردم!

یه بار که رفتی حرم، وقتی خواستی بیای بیرون و روز و ساعت و دقیقه آخر زیارتت بود، برگرد سمت ضریح و به امامت بگو «آقا جان، من با شما خداحافظی نمی کنم که دوباره من رو بطلبی. می ذارم زیارت نامه ام باز باشه و با دست خودم نمی بندمش. آقا جان! از شما هم هیچی نمی خوام* نه زن، نه بچه، نه مال و اموال و قبولی توی کنکور، همین قدر که من رو به عنوان زائر، مُحب و شیعه خودتون بدونید برام کافیه، فقط تورو به جان مادرت زهرا قسم میدم دوباره من رو به زیارتت بطلبی»

همینُ که گفتی میای بیرون، دیگه هیچی نمیخواد بگی ...

مطمئن باش زیارت بعدیت از همون لحظه امضا شد که فلان روز و فلان ساعت بری دوباره به پابوسی.

* یه وقت رفتی حرم امام حسین و حضرت عباس به یاد قرض و بدهکاری و زن و بچه ات نیفتی ها! اون کسی که تو ازش مال دنیا میخوای الان سر در بدن نداره. یه وقت وانیسی توی حرم برای حاجاتت مسخره بازی دربیاری! حالیت باشه امامت سر در بدن نداره و عریان رها شده یعنی چی ...

نوشته های آقای میم عین

نویسنده : کچل تپل

هر چه در اهمیتش بگویی کم گفتی؛ حتی می تواند عادات غذایی و نوع لباس پوشیدن و طراحی منزل تو را تغییر بدهد، بدون آنکه بفهمی یا چیزی را حس کنی ناگهان میان خواسته هایی ریز و درشت آن چنان غرقت می کند که تا به خودت بیایی سی و چهل را ترکاندی و به شصت و هفتاد و لب بوم نزدیک شدی و زندگی نکرده ای جز برای دیگران و خوشنود نگشتی مگر با پیروی از آنچه به تو نشان داده شد.

وقتی برای تبلیغ یک بسته پودر ناقابل لباس، چنان دکوراسیونی و چنان خانواده ی متشخص از فضا آمده ی اتوکشیده ی زرق و برق دار مُند بالا نشانت می دهند که بیش از فکر کردن به شویندگی پودر به LCD و گاز بدون شعله ی دورن آشپرخانه می نگری [با حسرت] و آه از نهادت بلند می شود که چه می شد چیدمان منزل ما هم رو به سوی باغی دل انگیز بود و قص علی هذا ...

چه بخواهی و چه نخواهی این جادوگران تو را چنان مسحور خرگوش های بیرون آمده از کلاه می کنند که پاک فراموش می کنی تمام این ها بازیست؛ وقتی با جملات رنگ و لعاب دار و تصاویر جذاب به تو می قبولانند که هیچ اطمینانی بالاتر از بیمه شدن توسط فلان شرکت و هیچ کفشی بهتر از بَهمان کفش نیست و خیلی وقتی های دیگر ...

وارد اینجا هم که می شوی مدام باید آن ضربدرهای کوچک و صفحات مزاحم بازشونده تبلیغات را ببندی تا چشمت به جمال مزخرفات خارجی و داخلی به درد نخور و دوزاری نیفتد و دلت نخواهد که یکی از آن دست بندهای مغناطیسی یا بند کفش های شب تاب را داشته باشی. و چنان تو را در این سی و چهل سال آچ مز فنون رسانه ای می کنند که بالکل هدف زندگیت فراموشت می شود و عاشق دخترکان ماهواره ای می شوی یک هو! و بالکل فراموش می کنی این ها همه نقش و بازی و گریم است و با خروار خروار آرایش و چپاندن عصاره های شیمیایی درون صورتشان قابل تحمل شده اند و خانم فراموش می کند بعد از چند روز و چند ماهی که پای عشق ممنوع و تقدیر یک فرشته نشسته، که همسرش یک کارمند جزء یا یک کارگر ساختمانی یا یک مغازه دار ساده است و نمی تواند تیپ و قیافه و اندامش را همچون فلان سگک در فلان سریال دنباله دار شونصد قسمتی در بیاورد و همین جاست که نق زدن ها شروع می شود.

حتی سلیقه زنان به بوتاکس و تزریق ژل درون لب های گرامی می گویند از آنجلینا جولی که در عصرهای ماضی به او لب شُتری می گفتند نشأت گرفت و بعدش این ساپورت ها که از مجریان manoto ی بهایی شروع شد و آخر سر، سر از مهمانی ها و در نهایت خیابان ها درآورد و حتی همین گوش بیرون انداختن دخترها از کنار شال که مد شده یا تی شرت یقه باز پسرکانی که معلوم نیست در این سرما کدام خری چنین لباس نازک و یقه بازی می پوشد وَ وَ وَ وَ خیلی وَ های دیگر.

مغلوب رسانه شدن [چه داخلی و چه خارجی] خیلی هم کار سختی نیست! فقط هم مال بچه ها و سرگرم شدن با انیمیشن های درب و داغان و بی محتوای غربی نیست [البته بسیار هم پرمحتوا هستند در جای خودش] سواد رسانه ای که نداشته باشی با دو تا عکس و یک تبلیغ و یک فیلم و چند قسمت سریال به مترسکی چوبین بدلت می کنند که فقط به درد سر جالیز می خوری.

تمام آنچه نوشتم صرفاً برای تلنگری بیش از پیش به خودهایمان بود تا فکر کنیم؛

به چیزهایی که می بینیم

به چیزهایی که می شنویم

به چیزهایی که نشانمان می دهند

چه در تلویزیون وطنی، چه ماهواره ای، چه اینستاگرامی، چه فیس بوکی و چه و چه و چه های دیگر!

# جالب است میان این همه غوغای رسانه ای، هنوز انسان ها دم از تنهایی و افسردگی می زنند :(

@ سرچ که می کنی درون اینترنت، به عیان با آنان می گویی من چه می خواهم! و چه قدر راحت برایت برنامه ریزی می کنند/

* حتی می گویند نوع روابط جنسی انسان های قرن معاصر تحت تأثیر رسانه ها قرار گرفته و خیلی چیزهای دیگر که نمی توان گفت.

حسن کچل امروزی.شعر

نویسنده : کچل تپل

حسني نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موي ژلي ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سيما جون ،نه رعنا جون
نه نازي و پريسا جون
هيچ کس باهاش رفيق نبود
تنها توي کافي شاپ
نگاه مي کرد به بشقاب !
باباش مي گفت : حسني مي ري به سر بازي ؟
نه نمي رم نه نمي رم
به دخترا دل مي بازي ؟!
نه نمي دم نه نمي دم

گل پري جون با زانتيا
ويبره مي رفت تو کوچه ها

بقيه در ادامه مطلب

گليه چرا ويبره ميري ؟
دارم ميرم به سلموني
که شب برم به مهموني
گلي خانوم نازنين با زانتياي نقطه چين
يه کمي به من سواري مي دي ؟!
نه که نمي دم
چرا نمي دي ؟
واسه اينکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم
اما تو چي ؟
نه کا رداري ؟ نه مال داري ؟ فقط هزار خيال داري
موي ژلي ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه

در واشد و پريچه
با ناز اومد توو کوچه
پري کوچولو ، تپل مپولو ، مياي با من بريم بيرون ؟
مامان پري ،از اون بالا
نگاه مي کرد توو کوچه را
داد زد وگفت : اوي ! بي حيا
برو خونه تون تورا بخدا
دختر ريزه ميزه
حسابي فرز وتيزه
اما تو چي ؟
نه کار داري ؟ نه مال داري ؟ فقط هزار خيال داري
موي ژلي ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

نازي اومد از استخر
تو پوپکي يا نازي ؟
من نازي جوانم
مياي بريم کافي شاپ؟
نه جانم
چرا نمي اي ؟
واسه اينکه من صبح تا غروب ،پايين ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال يک شوهر خوب
اما تو چي ؟

نه کار داري ؟ نه مال داري ؟ فقط هزار خيال داري
موي ژلي ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

حسني يهو مثه جت
رسيد به يک کافي نت
آن شد ورفت تو چت رووم
گپيد با صدتا خانووم!
هيشکي نگفت کي هستي ؟
چي کاره اي چي هستي ؟
تو دنياي مجازي
علافي کرد وبازي
خوشحال وشادمونه
رفت ورسيد به خونه
باباش که گفت: حسني برات زن بگيرم ؟
اره مي خوام اره ميخوام

حسني اومد موهاشو
يه خورده ابروهاشو
درست وراست وريس کرد
رفت و توو کوچه فيس کرد
يه زن گرفت وشاد شد
زي زي شد و دوماد شد

گوریل فهیم

نویسنده : کچل تپل

خانم وولف عزیز چند روز بیشتر نمانده که این پایان‌نامه‌ی لعنتی به آخرش برسد. البته اگر استادم بامبول در نیاورد و کارت دیگری برایم رو نکند. دو ماه پیش که یک سفر هفت ساعته به سنندج داشتم، آخرهای مسیر صدای آهنگ را بلند کرده بودم و مثل یوزپلنگ می‌تاختم. الآن هم یک همچین حسی دارم. صدای آهنگ را بلند کرده‌ام و دارم تند و تند پایان‌نامه‌ام را تایپ می‌کنم و راه به راه توی اکسل نمودار رسم می‌کنم. الآن یک خواننده‌ی ترکیه‌ای دارد می‌خواند به اسم جاندان ارچتین. توی عکس آلبوم سی‌دی‌اش موهای قرمزی دارد و اگر با شمشیر بدنش را از سر تا ناف و پایین‌تر قطع کنی، صرف نظر از آن موهای قرمز زیبا دقیقا به دو تکه‌ی مشابه و مساوی تقسیم می‌شود.
خانم وولف نمی‌دانی پایان‌نامه‌ام چه کشکولی شده است. راجع به مسائلی کار کرده‌ام که تا به حال هیچ کسی به آن‌ها نپرداخته است. از یک طرف احساس می‌کنم مرزهای علم را در نوردیده‌ام و از طرف دیگر احساس می‌کنم وارد یک سری مباحث چرت و پرت و احمقانه شده‌ام. چیزهایی که به درد هیچ کس نمی‌خورد و یک مقدار وارد ژانر علمی تخیلی شده است.
کلا همیشه جوگیر این بوده‌ام که چیز جدیدی کشف کنم. چیزی که تا حالا به فکر هیچ کسی نرسیده باشد. یکی از درس‌های دوم راهنمایی‌مان حل معادله‌ی دو جمله‌ای دو مجهوله بود. بعد من برای یکی دو ماه داشتم خودم را پاره می‌کردم که روش جدیدی ابداع کنم تا معادلات یک جمله‌ای دو مجهوله را هم بتوان کرد. اعتماد به نفس ریاضی‌ام خیلی بالا بود. چون توی آن مدرسه‌ی راهنمایی هر سال نفر اول المپیاد ریاضی‌اش می‌شدم (هر چند تو مسابقات ناحیه همیشه گند می‌زدم). سال سوم راهنمایی هم یک معلم ریاضی داشتیم که آدم پیر کچل تپل بامزه‌ای بود. صدای گوش خراشی داشت. و با آن لپ‌های سرخ‌اش آدم را یاد توپ بسکتبال می‌انداخت. وقتی حرف می‌زد انگار داشتند نوک پیچ‌گوشتی را به شیشه می‌ساییدند. همان روز اول که آمد سر کلاسمان بعد یک ساعت من را از کلاس پرت کرد بیرون. به این دلیل که برای هر جمله و رابطه‌ای که پای تخته می‌نوشت می‌پریدم وسط و بهش می‌گفتم آن را اثبات کند. آخر سر کفرش در آمد. بهش گفتم اگر این رابطه را اثبات نکنی حرفت را قبول نمی‌کنم. او هم گفت قبول نکن، آمد یقه‌ام را گرفت و مثل یک آشغال به بیرونم انداخت. در آن لحظه داشتم به این فکر می‌کردم بعد از مرگ مورخ‌های علم در زندگی‌نامه‌ام این ماجرا را شرح خواهند داد.

خانم وولف عزیز من بروم سر بقیه‌ی کارهایم. امیدوارم در اروپا شب‌های زمستانی خوبی داشته باشید. من همچنان کنجکاوم که بدانم توی آن بسته‌ی امانتی که باید به دست من برسد چیست. هر چند که فکر نکنم به این زودی‌ها این بسته به دست من برسد. چرا که همانطور که گفتی دوست‌های دور و بر آدم حتی حاضر نیستند یک بسته‌ را به دست کسی (یعنی من) برسانند. من اصلا از این موضوع ناراحت نشدم.

نسیه ممنوع حتی شما خانم ناشناس

نویسنده : کچل تپل

وقتی تمام چارچوب های ذهنیت رو بهم ریخته می بینی و ...

سبک زندگی اسلامی، اعتماد، دوستی، محبت، صداقت، امانت، وجدان، اخلاق، این دنیا، اون دنیا!

نمی دونی به خودت باید گیر بدی یا به مردم یا به جهان هستی :(

تنها چیزهایی که می تونن مردم رو در کنار هم زنده نگه دارن و اگر نباشن شاید مثل حیوون هم دیگه رو تیکه پاره بکنیم؛

صداقت که اعتماد میاره و اعتماد که سبب آسان شدن زندگی و خالی شدن ذهن از دغدغه ها میشه.

اما اگر صداقت و اعتماد ذبح بشن دلیلی برای قربانی نکردن روح آدمی باقی نمی مونه؛ باقی می مونه به نظرتون؟

1- کاش به اون آدمی فکر می کردی که بعداً بیاد و من به یاد تو بیفتم و بگم اون برد و نیاورد، اینم می بره و نمیاره!

2- شاید اینم یه جور تجاوز باشه! تجاوز به باورهای دیگران :(

تجزیه تحلیل ماهواره

نویسنده : کچل تپل

ماهواره واقعاً گنداب فسادی است که تیرهای زهرآگین خود را به سمت ملت ها و کشورها هدف گیری می کند.

از سخنان مقام عظمای ولایت-75/02/26

ماهواره:

-مهمترین پایگاه و سلاح تهاجم دشمن در عرصه جنگ نرم-برابر تحقیقات علمی شبکه های ماهواره ای منشأ ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی می باشد.

طلاق-اختلافات قومی و مذهبی-بلوغ زودرس-لذت جویی-غیرت زدایی-بزهکاری

با شبکه های ماهواره چه باید کرد؟

تسلیم شویم!!!

مقابله کنیم؟؟؟

تحریم کنیم؟؟؟

برای پاسخ به این سؤال باید

ماهیت

اهداف

محتوی

پیامدهای

شبکه های ماهواره ای را بشناسیم

ماهیت:

در حال حاضر بیشترین شبکه های ماهواره ای دنیا از کشور آمریکا مدیریت می شوند که 90% از گردانندگان
آنرا 3% از جمعیت یهودی آمریکا تشکیل می دهند.

امپراطوری رسانه ای:

رابرت مُرداک صهیونیسم امپراطور تمام عیار رسانه ای مالک مؤسسه نیوز کورپوریشن به تنهایی مالک شبکه های فاکس نیوز آمریکا و اسکای نیوز انگلیس و سهامدار شبکه فارسی وان و 60 شبکه تلویزیونی به 13 زبان دارای درآمدی بیش از 20 میلیارد دلار در سال است.

نتانیاهو:

آمریکا می تواند با پخش سریالهای شبکه فاکس که افراد زیباروی جوان را در وضعیت های متنوعی از برهنگی نشان می دهد که زندگی های فریبنده و مادیگرایانه دارند و رابطه های بی قید جنسی با یکدیگر برقرار می کنند یک انقلاب را علیه این کشور برانگیزد.

در سال 1373 ، تنها سه شبکه تلویزیونی فارسی زبان علیه ایران فعالیت می کردند که این آمار در سال 1391 به 125 شبکه رسید که 13 شبکه آن مخصوص پخش سریالها و فیلم های سینمایی می باشد.

محتوای شبکه ماهواره ای:

-فیلم ، سریال، موسیقی و سرگرمی 48 شبکه

-کودک و نوجوان 19 شبکه

-دینی و مذهبی 24 شبکه

-مصرف گرایی، پوشش و مد 80 شبکه

-سیاسی (بیگانه) 3 شبکه

-سیاسی (ضد انقلاب) 10شبکه

-سیاسی (تجزیه طلب) 8شبکه

رویکرد شبکه های ماهواره ای:

*فرد گرایی و من محوری

*لذت جویی

*مصرف گرایی

*تنوع طلبی

*آزادی بی قید و بند

*پوچ گرایی

*اختلاف افکنی قومی و مذهبی

*فروپاشی خانواده

پیامدهایخانوادگی

چند آمار عبرت انگیز از غرب

در انگلستان در هر سال 500 هزار کودک نامشروع به وجود می آید.در این کشور سقط جنین چهار برابر افزایش یافته است.

برابر گزارش اداره تحقیقات اجتماعی آمریکا تعداد نوزادان غیرقانونی در این کشور نسبت به 10 سال قبل 45% افزایش یافته است.

دانشگاه کالیفورنیا در مقاله ای با عنوان حقایقی راجع به خشونت های رسانه ای نوشت:

بطور میانگین نوجوانان 18ساله تا امروز 200هزار صحنه خشونت آمیز و 16هزار صحنه قتل در رسانه ها و فیلم های هالیوودی دیده اند.

سایت خبری واشنگتن دی سی در گزارشی آثار جرائم درآمریکا را نسبت به دهه قبل 50 برابر اعلام کرده است. فقط در سال 2010 قریب به 10 هزار فقره قتل در این کشور رخ داده است که بخشی از آن در اثر کلت کشی دانش آموزان بوده است.

1- تغییر سبک زندگی

با ترویج

مدگرایی،

مصرف گرایی،

اشرافی گری

و...

گرایش به ماهواره محصول تغییر سبک زندگی است و تغییر سبک زندگی از پیامدهای شبکه های ماهواره ای است

2- خانواده بی قید و بند به جای خانواده اصیل

با تعریف خودساخته ای از خانوادهو شکستن سد عفت در جامعهو تضعیف جایگاه پدر و مادربی توجهی پدر و مادرها به فرزندانمتوسط گفتگو والدین با فرزندان 17 دقیقه استفلیم ها/سریال ها/گفتگوها

3- ترویج خیانت زن و شوهر

مأنوس شدن با فیلم هایی که محتوای آنها عشق های مثلثی (سه جانبه) و غیراخلاقی است

4- عادی جلوه دادن روابط دختر و پسر

یکی از پیام های شبکه های ماهواره ای قبح زدایی از روابط دختر و پسر نامحرم و ضروری نمایاندن آن است

5- از بین بردن مفهوم خانواده

زندگی بدون ازدواج ره آورد شبکه های ماهواره ای است دو سوم از زوج های آمریکایی پیش از ازدواج با همدیگر زیر یک سقف زندگی می کرده اند.در ایران سن ازدواج پسران به 28 سال و دختران به 30 سال افزایش یافته است.

افزایش نرخ طلاق:

محصول سست شدن و فروپاشی بنیان خانواده است.از یک دهه اخیر نرخ طلاق در ایران 130 درصد افزایش داشته است.هم اکنون از 5 ازدواج 1 ازدواج به طلاق منجر می شود.

6- ارزش زدایی از غیرت

غیرت محافظ عفت و یکی از موانع اصلی انحراف در خانواده است که با ترویج برهنگی، روابط نامتعارف و... در شبکه های ماهواره ای تضعیف می گردد.

7- تحریک حس رقابت میان زن و مرد و تنوع طلبی

با جایگزینی رقابت بجای رفاقت تحریک حس رقابت بین زنان و دختران برای جلب توجه مردان با خودآرایی و تحریک امیال جنسی و...

8- بلوغ زودرس جنسی

تماشای صحنه های جنسی توسط کودکان سن بلوغ را به شدت کاهش داده و تبعات سنگینی را ایجاد می کند.نیل پستمن استاد دانشگاه نیویورک در کتاب خود بنام زوال دوران کودکی میگوید:

در تلویزیون آمریکا در اغلب پیامهای بازرگانیدختران 12یا13ساله ای را میبینیم که با خبرگی و کارکشتگی از جهان غیراخلاقی خبر می دهند که حیرت آدمی را برمی انگیزد.سن بلوغ در پسران از 16 به 12و در دختران از 14 به 10 کاهش یافته است.

9- اختلاف افکنی قومی و مذهبی

24 تلویزیون ماهواری دینی با گویش های محلی با شبهه افکنی و هجوم به باورهای اصیل دینی، قرآن و سنت در حال اختلاف افکنی بین شیعه و سنی و ترویج فرقه های باطل وهابیت، بهائیت، صوفیه و... هستند.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 صفحه بعد

امارگیر

ورود کاربران

فراموشي رمز عبور؟

عضویت سریع

آمار و اطلاعات

آمار مطالب
کل مطالب : 1098
کل نظرات : 101
آمار کاربران
افراد آنلاين : 13
تعداد اعضا : 124

آمار بازديد
بازديد امروز : 1,514
بارديد ديروز : 823
گوگل امروز : 0
گوگل ديروز : 11
بازديد هفته : 2,337
بازديد ماه : 6,088
بازديد سال : 82,694
بازديد کلي : 2,841,330
اطلاعات شما
آی پی : 18.216.207.192
مرورگر : Safari 5.1
سیستم عامل :
امروز : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404

کدهای اختصاصی

سایت کچل تپل